چشم ما ناخوش تر از چشمان یعقوب نبی است
ریــح یــوســف گــــر رسد چشمان مـا بینــا شود
قم-غروب جمعه 11 مهر 93
با یادی از مرحوم حسین پناهی
نماز و مصلّی و ایمان تو هستی
نگاری بهاری و پر نقش و دلکش
به بوم دلم نقشبندان تو هستی
گلاب نیاسر به اردیبهشتی
و شیرین چو لیموی آبان تو هستی
ببینم تو را دم به دم یا نبینم
تو ای عشق! پیدا و پنهان تو هستی
تو را چون که دارم چه حاجت به مه رو؟!
که افسونگر ماه رویان تو هستی
گذارت چو افتاد سوی خُتَن بین
بدان نافه ها عطر افشان تو هستی
به لبهای شیرین، شِکرخنده ای تو
به چشمان فرهاد، گریان تو هستی
به خونخواهی ات حبس گردید یوسف
زلیخا که نه؛ قفل زندان تو هستی
به وادیّ غربت دژ و کشوری هست
به آن سرزمین خان و خاقان تو هستی
به مصری هرم؛ یا به چین اژدهایی؛
کلیسای رم؛ شید ایران تو هستی
تو در بزم مِی ساقی و میزبانی
و در قلب سرمست مهمان تو هستی
به تار دلم روز و شب زخمه میزن
نوازنده ی عرش سبحان تو هستی
تو را خضر هم بارها سر کشیده
ندانست کان آب حَیوان تو هستی
مرا طاقت دوری از تو نباشد
به آب و گِل این «جوان» جان تو هستی
دزفول-اذان صبح 3تیر93
شعور میچکد از دست و پای آقای ...
چه دلپذیر و متین حرف های آقای ...
نوای بی خردی قول و فعل آن قبلی
ستون عقل و خرد در نوای آقای ...
فرشته ای بفرستاده حی لم یزلی
بکن تو شکر دمادم خدای آقای ...
سفر چو کرد به این شهر و آن دیار ببین
عجب هوای تمیزی هوای آقای ...
چه بی نظیر و چه زیباست دیدن رویش
چه باشکوه و چه زیبا لقای آقای ...
به دست اوست کلیدی که هست نوشادر
شفای جامعه ای در دوای آقای ...
هر آن چه فقر و گرانیست مال قبلی هاست
رکود را ننویسی به پای آقای ...
مدیر ها چقدَر کیلویی عوض شده اند
نه با کلید که با داس های آقای ...
چه بی کلاس و سخیف است کاپشن پوشی
چه با کلاس و موقر قبای آقای ...
به کاهدان چه شبیه است بیت بی چیزان
پر است حوض و جکوزی سرای آقای ...
چو انتقاد گری رو شناسنامه بیار
مباد بانگ تو بیش از صدای آقای ...
چو فیس و واتس تو داری دگر مگوی تو نقد
برو و لایک بکن پیج های آقای ...
نگاه کن که چه زیبا نموده زندگیت
سبد سبد، سبد مشک سای آقای ...
نطنز نه، نه اراک و نه فردو و بوشهر
که کل مملکتی شد فنای آقای ...
کنار جوی نمان و بلند شو حافظ
خورد به مغز تو باد صبای آقای ...
زبان سرخ سر سبز را دهد بر باد
سخو تو شعر نگو از برای آقای ...
قم-22اردیبهشت93
لینک شعر در سایت خبرگزاری دانشجو snn +
باز دلم سوی نجف پر کشد/جام ولای علوی سرکشد
شارع قبله سوی جنت رود/راهی آن راهی رحمت شود
باب مقابل در انصاری است/قبله ی دزفولی دینداری است
گنبد و گلدسته چه باهیبت است/دیدن آن بر همه کس نعمت است
مانده دلم گوشه ایوان طلا/در حرم محشر شیرخدا
مضجع پاک علی مرتضی است/قبله گه واقعی ماسوی است
یار رسول است و فدایی او/وارث او جان خدایی او
دلبر زهرا و ولی خدا/باب حسین و حسن باوفا
وصف جوانمردی او لا فتی/شرح سخاش آمده در هل اتی
کعبه شده مولد او در جهان/لیک بود محفل او در جنان
چون که غدیر از پی دوران رسید/جان جهان بر لب جانان رسید
گشت علی سرور انسان و جانّ/حجت حق دون زمان و مکان
کرد به پا عدل خدا در زمین/بوده و باشد همه جا شاه دین
جمله حجج هست ز صلب علی/جلوه ی حق در نظرش منجلی
گفته خداوند ولایش همان/هست دژ محکم امن و امان
گفت نبی هست علی جان من/وارث من دلبر جانان من
گفت نبی شهر علومم ولی/درب علوم نبوی شد علی
حق و علی هر دو کنار هم اند/جبهه ی او غالب اگرچه کم اند
شیعه ی او ظلم ببیند ولی/شافع او روز جزا شد علی
گفت یکی شاعر عاشق جلی:/«بی سر و سامان تو ام یا علی»
دست «جوان» گیر که بی دست و پاست/بارگهت در نگه اش باصفاست
باز، نما سوی نجف دعوتش/کن تو روا حق نبی حاجتش
پس رود از مضجع تو کربلا/تا که کند گریه به خون خدا
خون خداوند حسین است و بس/گل پسر توست؛ «جوان» را نفس
ذکر لب شیعه بود صبح و شام/حیـــدر کـــرار علیــه الســلام
میلاد امیر المؤمنین -علیه السلام- فرخنده باد
از آنجا که رقم سمت راست کد ملی این بنده دو می باشد؛ صباح جمعه به مرکز پلیس بعلاوه ده مشرف شدم جهت ورود به درگاه رفاهی نقطه الف راء.
که با این در اگر در بند در مانند درمانند.
چون از درب وارد گشتم مردی تنومند به هیبت شیری شرزه پشت پیشخوان خدمات دولت نشسته بود.
تا چشمش به من افتاد فریاد برآورد که: عمو آیا در ولایت شما جمعه ها تعطیل نیست؟
پاسخ دادم: جناب ضرغام السلطنه در رسانه شان اعلام نمودند که یوم جمعه بازید.
پس گفت: چه کار داری؟ عرض کردم: پدر و مادرم به فدایت برای ثبت نام یارانه آمده ام.
گفت: برای تمدید گواهینامه شنبه تشریف بیاورید.
دیدم متوجه نشده. پس دیگر بار صدا زدم برای یارانه آمده ام.
این بار گفت: برای گذرنامه هم باید در لیست انتظار بمانید.
متعجبانه گفتم: برادر! یارانه ای هستم!!!
خشمگینانه برخاست و بانگ برداشت: برای خلافی اتومبیل نمره آن لازم است!
از شدت غضب رنگ به رنگ شده فریاد زدم: بابا اسممو بنویس برا یارانه دیگه. اح ح ح ح ح!!!
نگاهی از روی ترحم به من نمود و گفت: بمیرم! پس تو هم از گدایان سر چهار راه ها هستی...
فریاد زدم که: آری. من گدایم. زودتر بنویس اسم مرا که باید سر چهار راه هم بروم.
پس شروع به ثبت نام و شماره حساب شیمایم نمود در حالی که رنگ به رخسار نداشت و مدام در حال بارش عرق بود.
پس از اتمام، منتظر پیامک تأیید بودم. فالفور پیامکی روی صفحه موبایلم ظاهر شد: «شهروند گرامی ثبت نام شما با موفقیت انجام شد ولی از آنجا که در روز طبیعت شما در پارک جیب گر طهران در حال کباب کردن جوجه مشاهده شده اید یارانه که نمیدهیمتان هیچ هر چه تا الان هم از جیب همایونی کف رفته اید از حلقومتان بیرون می کشیم. با تشکر گشت نامحسوس یارانه.»
لینک مطلب در سایت خبرگزاری دانشجو snn.ir
دلم پر شد ز عشق و شور و احساس
شـــدم ســرمــســت از عــطر گل یاس
غـــزال قــلــبــم امــشب در بقیع است
دخــــیــــل خــــاک قــــبــــر ام عــبــاس(س)
قم-23فروردین93
13 جمادی الثانی سالروز رحلت حضرت فاطمه ام البنبن(س) تسلیت باد.
یک بــار دگــر مــدیــنه شد کرب و بلا
ماتم زده شد در این عزا ارض و سما
زهـــراسـت و پــیــشــوازی ام بـنـیـن
ام الـشـهــدا رفــت به ســوی شـهدا
قم-23فروردین93
به مناسبت 20 فروردین سالروز شهادت سید شهیدان اهل قلم سیدمرتضی...
تــنــدیــس هــنــرنمـایی دینی بود
دور از همه دام های خودبینی بود
بی پــرده جــهـاد را روایت می کرد
آن مــرد کــه مـرتـضـای آویـنـی بود
دزفول-23فروردین92
جان جهان بدون تو بر لب رسیده است
نـوروز در فـراق تو بر شب رسیده است
جــان و دلــم بســـوخت ز مـاتم دگر بیا
ایـنـک عــزای مــادر زینب رسیده است
دزفول-4فروردین92
دســتار نبــســتــه ای عــــزادار شدی
بـــر مـــاتـــم مـــادرت گــرفـــتار شدی
آقـــای غــریــب مــن ســلامـت باشی
چشمت شده پر ز خون و بیمار شدی
دزفول-10فروردین92
زهــــــرا و عـــلــی بــــرای هـــم می گریند
افـــلاک و ســـمـا ز ســـوز غـــم می گریند
زینب شده حیران و حسن غــمـگین است
کـــلــثــوم و حســین دم بــه دم می گریند
دزفول-10فروردین92
این بار نه در شام و نه در کرب و بلا
دیـگر نگذاریم که تکرار شود عاشورا
بـــانـــوی دمـــشـــق کلــنا عباسک
از زیــنــبــیــه بــرون کــنـیـم اعــدا را
قم-4آذر92
اسطوره ی صبر و استقامت زینب(س)
پــــیـــغامـــبــر راه شـــهادت زینب(س)
زیـبایی او حیــای او، عفت اوست
در خــلـقـت حـق اوج نجابت زینب(س)
مسجد جامع دزفول-5خرداد92
در سی و سومین خزان باغ نجفیه (19اسفند59)
درود اول مـــــــن بــــــر شــــهــــیــــد راه خــــــــدا
ســـپهری آن کـــه رضا گـــشت و شد غــلام رضا
ســــــلام دوم مـــن بـــر روان پـــــاک شـــهـــیـــد
عـــلـــیرضـــای غـــلامـــی چـــراغ مـــحـــفـــل مـا
بـــه ســـومـــیـــن گـــل ایـــن گـــلعذار عــبدِ نبی
درود شـــــبـــه نـــبـــی کـــــاوســـت اکـــبـــرِبــــنّا
چـــهـــارمـــیـــن گـــل مـــا هـــم نــثـــار دستوری
غـــلام حـــضـــرت اربــــاب ســــیــــد الـــشــهـــدا
بـــه پــنــجــمــی چــو رسیــدیــم اوست دزفولی
ســـلام مــــا بـــه غـــلام عـــلـــی، فـــروغ ســما
به مرتضی است سلام ششم که صارمی است
کـــه هـــســـت پـــیـــرو مـــولا و عـــبـــد بـــاتــقوا
عـــلـــیـــرضـای حـــلـــیـــمی است هفتمین لاله
ســـلام مـــا بـــه وی و مـــادری کــــشیـــده بـــلا
بـــه هـــشـــتـــمین گل بســـتان مـسجد خونین
درود بــــــر دل دیــــــنــــــارونــــــد بـــــی هـــمـــتا
نـــهـــم درود و ثـــنـــا بــــر غـــلامرضـــای مـــلــک
کـــه بـــود بـــر لـــب او صــبح و شــام حمد و ثــنا
دهــــــم ســــــلام و درودی بـــــه وســـعـــت دریا
بـــه مـــصـــطـــفـــی رجـــول آن رهـــیـــده از دنیا
ســـلام یـــازدهـــم بــــــر یـــگـــانـــه ای عــاشق
کـــه هـــســـت مـــحـــســـن افــشــار، دلبر دلها
دوازده چـــو رســـیـــدی ســـعــــادت ایـــن باشد
بـــه قـــلـــب نـــازک مــحـــمــود صد سلام و دعا
بـــه آخـــریـــن گـــل گـــلـــزار هـــم درودی نـــغــز
کـــه صـــارمـــی دگـــر هـــســـت ایـــن گـــل زیبا
هـــنـــوز مـــی رســـد از بـــاغ مــســجــد خونین
بـــه مــشهد و به نجــف عــطر و بـــوی کرب و بلا
مـــداد خــــونــــی و اشکـــبار حــک نمود امشب
ســـلام ایـــن دل مـــجـــنـــون بـــه ســـیـزده لیلا
دزفول-3اسفند91
برای خواندن شرح واقعه اینجا کلیک کنید.
برای دیدن عکس های واقعه اینجا کلیک کنید.
ساقی بده جام و مست فرما ما را
گـوهـر بفـشان و زنده کن دل ها را
مـا عـاشق طـاق ابروانت شده ایم
از مـــا تـــو مـــگـــیر این رخ زیــبا را
دزفول-25آذر91
دل نــدارد به خـــدا هـر که گرفتار تو نیست
سـر ندارد به سما هر که سر دار تو نیست
بی تو کسب دل ما سخت کساد است بیا
ســود و نفعی بجـز از سکه بازار تو نیست
دزفول-30بهمن90
شب جمعه که می شود دل تو دلم نمی ماند
دوست دارم پر بکشم تا اوج آسمان
اما پر و بالم شکسته است...
بی بال و پر که نمی شود
چه کنم؟
کدام طبیب پر و بالم می بخشد؟
صبر کن...
یافتمش...
علی(ع)...
اللهم انی اسألک برحمتک التی وسعت کل شیء...
آری...
همین است...
علی(ع) پر و بالم می دهد
کمیل را زمزمه میکنم
سبکبال می شوم
اوج می گیرم در آسمان
میروم تا...
و می خوانم:
صبرت علی عذابک...فکیف اصبر علی فراقک...
صبرت علی حر نارک...فکیف اصبرعن النظر الی کرامتک...
کیف اسکن فی النار و رجایی عفوک...
لئن ترکتنی ناطقا لاضجن الیک بین اهلها ضجیج الآملین...
و لاصرخن الیک صراخ المستصرخین...
و لابکین علیک بکاء الفاقدین...
و عاشقانه فریاد می زنم:
یا رب یا رب یارب...
در سوگ سرلشکر شهید حاج احمد سوداگر
چــون شمع سر قبر تو ما سوخته ایم
در داغ تــو شمع هــا کــه افـروخته ایم
در روز جــزا کــه شــافـع ما شهداست
ما چشم به "سوداگر" خود دوخته ایم
گلزار بهشت علی دزفول-25بهمن90
در دام دو ابــــروی تـــــو چـــون صـــید فتادم
ســرمــســت و خــرابــت در مـیخانه ستادم
جان بر لب و می در کف و مدهوش جمالت
در حـــلقـــه عـــشـــاق تـــو مـن پای نهادم
دزفول-11خرداد91
دل من مـانده جا در کف العباس(ع)
همانجایی که دارد یک بغل یاس
خدایــا آخــریــن ســودا نــبــاشد
که دارم ایـن دم زیـبای احساس
بغداد-2اردیبهشت91